میمون بن مهران گفت:نزد امام حسن(ع )نشسته بودم که مردی امد و گفت:ای فرزند رسول الله فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم برای همین او میخواهد مرا زندانی کند.امام فرمود:.........در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تورا بپردازم .او عرض کرد:پس شما کاری کنید که او مرا به زندان نیندازد. امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت(اعتکاف)بود .کفشهای خود را به پا کرد. من گفتم: فراموش کرده اید که در حال اعتکاف هستید و نباید از مسجد خارج شوید؟فرمود:فراموش نکرده ام اما از پدرم شنیده ام که رسول الله می فرمود:کسی که در برا وردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد. مانند کسی است که نه هزار سال.تمام روز وشب را به عبادت مشغول بوده است.