loading...
هیئت فرهنگی مذهبی غریب مدینه(شهر مقدس قم-بنیاد)

 

 

هیئت غریب مدینه (قم –شهرک امام خمینی)

جلسه ی هفتگی: پنجشنبه شب ها  1ساعت بعد از نماز مغرب 

مهمان سفره ی امام حسن مجتبی علیه السلام)

مداحان: سید سجاد طباطبائی و مداحان مهمان

سخنرانان: حاج محسن رضایی و سخنرانان میهمان

قم-بنیاد-بلوار کریمی-کریمی 15 – 3 کوچه بالاتر از مسجد فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) کوچه پنجم- منزل اقای زهرایی فر.

برنامه ی ورزشی: برنامه ی ورزشی هیئت فقط شامل فوتسال در سالن های ورزشی هیئت میباشد که برای ثبت نام با شماره ی قرار داده شده تماس حاصل فرمایید.

شماره ی تماس هیئت :09352310644

شماره ی سامانه:30002223

ادرس الکترونیک: qaribmadine@gmail.com

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 49 چهارشنبه 25 دی 1392 نظرات (0)

در باب عظمت علمی امام صادق - علیه السلام - شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان تشیع و تسنن است. فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی آن حضرت سر تعظیم فرود می‏آوردند و برتری علمی او را می‏ستودند. 
«ابو حنیفه» پیشوای مشهور فرقه حنفی اهل سنت می‏گفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‏ام ، نیز می‏گفت: زمانی كه «منصور» (دوانیقی) «جعفر بن محمد» را احضار كرده بود، مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده‏اند، برای محكوم ساختن او یك سری مسائل مشكل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشكل آماده كردم. روزی منصور كه در «حیره» بود، مرا احضار كرد. وقتی وارد مجلس وی شدم دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است وقتی چشمم به او افتاد آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد. سلام كردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وی كرد و گفت: این ابو حنیفه است. او پاسخ داد: بلی می‏شناسمش. سپس منصور رو به من كرده گفت: ای ابو حنیفه! مسائل خود را با ابو عبدالله (جعفر بن محمد) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل كردم. هر مسئله‏ای می‏پرسیدم، پاسخ می‏داد: عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است. در برخی از مسائل با نظر ما موافق، و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق و گاهی، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح كردم و همه را پاسخ گفت: ابو حنیفه به اینجا كه رسید با اشاره به امام صادق - علیه السلام - گفت: دانشمندترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهی است

شخصی امام صادق{ع} را در مسجدالحرام با لباسی زیبا و نفیس دید.فکر کرد برود او را توبیخ و سرزنش کند...

-  به امام صادق گفت:نه رسول خدا، نه علی و نه هیچ کدام از پدرانت این جور لباس ها را نمی پوشیدند.تو چرا؟؟

امام فرمودند بین زمان من و اجدادم تفاوت زیاد است، آن موقع مردم ساده ترین وسایل زندگی را نداشتند اما الان چی ؟ اگر امکانات باشد صالحان باید استفاده کنند نه فاسقان.مسلمانان، نه کافران...

سپس امام دست آن شخص را گرفت، برد زیر آستینش. لباس خشنی زیر لباسش پوشیده بود. گفت:«این را برای خودم می پوشم و آن را برای مردم.»(منبع:در محضر آفتاب/ص22

******

-جلوی امام صادق را گرفت و داد زد:«تو پولم را برداشتی.زود باش پولم را پس بده

امام فرستاد برایش کیسه ای پول آوردند، همان قدر که دزدیده شده بود.برگشت خانه اش. دید پولش آن جاست.آمد پول امام را پس بدهد. خجالت زده و شرمنده. امام نگرفت.. و فرمودند:

- ما اگر چیزی به کسی ببخشیم، دیگر پس نمی گیریم..

بهلول 98))(منبع:صفحاتی از زندگی امام صادق/صفحه314)

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 63 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (2)

غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند: آرى .
فرمود: چه وقت ؟
گفتند: همین الان .
حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند.
چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى .
فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند.
امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد...

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 53 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (1)

سه نفر در تقسیم هفده شتر با هم نزاع مى کردند، اولى مدعى یک دوم و دومى یک سوم و سومى یک نهم آنها بودند و به هر ترتیب که خواستند شترها را قسمت کنند که کسرى به عمل نیاید نتوانستند. خصومت به نزد حضرت امیر علیه السلام بردند. على علیه السلام به آنان فرمود: مایل نیستید من یک شتر از مال خودم بر آنها افزوده و آنها را بین شما تقسیم نمایم ؟ گفتند: بله ، پس یک شتر بر آنها و افزود و مجموعا هیجده شتر شدند و آنگاه یک دوم آنها را که نه شتر باشد به اولى و یک سوم را که شش شتر باشد به دومى و یک نهم را که دو شتر باشد به سومى داد و یک شتر باقیمانده خود را نیز برداشت........

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 56 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (1)

فرستاده پادشاه روم از ابوبکر پرسید؛ چه کسى امیدى به بهشت ندارد و از آتش و خدا نمى ترسد، و رکوع و سجود بجا نمى آورد، و مردار و خون مى خورد و فتنه را دوست مى دارد، و با حق دشمن است و بر نادیده گواهى مى دهد؟ ابوبکر به او پاسخ نداد و عمر به او گفت : بر کفرت افزوده شد.
امیرالمومنین علیه السلام باخبر گردید، پس فرمود: چنین کسى از اولیاء الله است ؛ زیرا تنها امیدش به خداست نه بهشت او، و از خدا مى ترسد نه از آتش او و از ظلم خدا نمى ترسد بلکه از عدالتش ، و در نماز میت رکوع و سجود بجا نمى آورد و ماهى و ملخ مى خورد با اینکه آنها مرده اند، کبد مى خورد و آن خون است . و بر بهشت و دوزخ گواهى مى دهد با این که آنها را ندیده است

(http://bohlool98.persianblog.ir)

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 54 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (2)

از حضرت امیر المومنین در باره ی ذوالقرنین سوال کردند

فرمود:بنده شایسته خدا بود و نامش عیاش بود.خدا اورا اختیار کرده و به سوی قرنی از قرون گذشته در ناحیه ی مغرب مبعوث گردانید.دوران او بعد از طوفان نوح بود.وی پس از ضربتی که بر جانب راست سرش زدند مرد وبعد از صد سال باز زنده شد و به شرق زمین مبعوث شد و پس از ضربتی به طرف چپ سرش خورد که از ان مرد(به علت اینکه مردم اورا تکذیب میکردند).باز بعد از صد سال خدا اورا زنده کرد وبه جای ان دو ضربت دو شاخ به او عنایت کرد که نشا نه ی پیامبری و معجزه ی او بود. وخدا اورا به اسمان اول برد و پرده از انچه در مشرق ومغرب بود برداشت و علمی به او داد تا حق را از باطل بشناسد و شاخ هایش را با تکه ای از اسمان که در ان تاریکی و رعد وبرق بود تقویت کرد و بندگان شرق و غرب را برای او ذلیل کرد و به او دستور داد تا زمین را سیر کند..............   ادامه ی داستان به نقل از حضرت علی در کتاب حیات القلوب از علامه مجلسی موجود است(داستان عین الحیات که با حضرت خضر اتفاق افتاده و ......)

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 116 یکشنبه 15 دی 1392 نظرات (1)

میثم بن یحیای تمار»، از بزرگان شیعه و از افرادی است که در راه تشیع خود و محبت امام علی(ع) در اواخر سال 60 هجری به شهادت رسید. او از بردگان زنی از قبیلۀ بنی اسد بود که حضرت علی (ع) او را خریده و آزاد کرد و سپس یکی از یاران مخلص امام علی(ع) و بعد از ایشان از اصحاب امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شد. کتابی حدیثی نیز به میثم نسبت داده شده است.[1]
خاندان میثم نیز از بزرگان شیعه شدند، به طوری که ابن ندیم، فهرست‏‌نگار و کتاب‌‏شناس معروف، على بن اسماعیل بن میثم تمّار را نخستین کسى مى‏‌داند که در مسئله امامت، رساله‏‌اى نوشت و نام دو تک‌‏نگاره از وى را به نام‌‌هاى «الامامة» و «الاستحقاق» نیز به میان مى‌‏آورد.[2]
برده بودن میثم اشاره به این دارد که وی از مردم عجم بوده،[3] و بعید نیست که وی ایرانی باشد.[4] شیخ مفید در این باره می‌فرماید: «امام علی(ع) آن‌گاه که میثم را خریده و آزاد کرد از نام او پرسید، گفت: نام من سالم است. حضرت به او فرمودند: این‌گونه از رسول خدا(ص) به یاد دارم که فرموده بود: نام قبلی تو که در عجم داشته‌‌ای، میثم بود؟ گفت: این چنین است و خدا و رسولش و شما ای امیر مؤمنان راست می‌‌گویید. امام فرمودند: به همان اسم قبلی بازگرد! پس دوباره نامش میثم شد.[5]
میثم در لغت عرب از «وثم» گرفته شده است که به معنای شکستن و خرد کردن است.[6] و میثم به کسی گفته می‌‌شود که بر هرچه گذر می‌‌کند آن‌را می‌‌شکند و از بین می‌‌برد.[7] اما مشخص نیست که معنای غیر عربی میثم نیز همین باشد.
امام علی(ع) آیندۀ میثم را از سال‌‌ها قبل به او گوشزد کرده بودند، در روایت آمده است که: روزی امیر المؤمنین (ع) به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار شده و به دار آویخته خواهی شد و چون سومین روز (به دار کشیدنت) شود از سوراخ‌‌هاى بینى و دهانت خون جاری شود که ریشت را رنگین نماید، پس چشم به راه آن خضاب (و رنگین شدن) باش! بدان که تو بر در خانه «عمرو بن حریث» به دار آویخته خواهى شد، و تو دهمین نفرى هستی که در آن‌‌جا به دار آویخته شده و چوب تو (که بر آن به دارت زنند) کوتاه‏‌تر از آنان است.
برو تا آن درخت خرمایى که بر تنه آن به صلیب کشیده می­‌شوى را نشانت دهم؛ امام(ع) (او را آورده و) محل به دار کشیدن او را نشانش داد، و میثم تا زنده بود به پاى آن درخت مى‌‏آمد و نماز می‌‌خواند و می‌‌گفت: چه فرخنده درختى هستى، من براى تو آفریده شده‌‏ام، و تو به خاطر من رشد کرده‌‌ای!
میثم در همان سالى که او را کشتند حج به جا آورد، و (در مدینه) به خانه ام سلمه؛ همسر گرامی پیامبر(ص) رفت. ام سلمه به او گفت: تو کیستى؟ گفت: من میثم هستم، گفت‏: به خدا سوگند چه بسیار رسول خدا (ص) تو را یاد مى‌‏کرد، و سفارش تو را به على(ع) می‌‌فرمود.
چون میثم از مدینه به کوفه بازگشت، عبید اللَّه بن زیاد که والی کوفه شده بود؛ دستور داد او را گرفته و به نزدش آوردند، به عبید اللَّه گفتند: این مرد از نیکوکارترین مردمان (و نزدیک‌‌ترین آنان) در نزد على(ع) بود، گفت: واى بر شما این مرد عجمى (چنین بود)؟
گفته شد: آرى! عبید اللَّه به او گفت: خداى تو کجا است؟ میثم گفت: در کمین هر ستم‌کارى است و تو یکى از آن ستم‌کاران هستى، پسر زیاد گفت: تو ای عجمى! به این جرأت رسیده‌‌ای که هر چه خواهى بگوئى! آقایت (على بن ابی طالب) گفته که من با تو چه خواهم کرد؟!
میثم گفت: به من خبر داده که تو مرا (زنده) بر دار می‌‌کشی! و من می‌‌دانم بر چوب کدام درخت و در کجا و چگونه به شهادت می‌‌رسم.[8]
عبید الله امر کرد تا دو دست و دو پاى وى را قطع کردند، اما او با همین وضعیت بر بالاى چوبه دار مشغول به بیان فضائل أمیر المؤمنین (ع) بود، گویا خطیبى است که بر روى چوبه‏‌ها سخن مى‌‏گوید. عبید الله دستور داد تا زبان او را بیرون آوردند و بریدند، سپس شکمش را دریدند تا آن که به شهادت رسید.
و چنین بود که میثم همان طور که امام علی(ع) پیش‌بینی کرده بود به شهادت رسید و شهادت او ده روز قبل از آمدن امام حسین(ع) به عراق بود.[9]

[1].
شیخ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست‏،ص 263، المکتبة المرتضویة، نجف اشرف، بی تا؛ سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج 1، ص 536، انتشارات امام صادق(ع)، قم، 1418ق.
[2].
جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، ص 22، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد، 1381ش.
[3].
عرب به کسانی که غیر عرب باشند، عجم می گویند البته اطلاق این کلمه به فارسی زبانان شایع است.
[4].
برخی از محققان به صراحت وی را ایرانی دانسته اند. نک: عسکری، سید مترضی، نقش ائمه در احیای دین، ج1، ص 125، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، تهران، 1382ش.
[5].
شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج1، ص 323، موسسه آل البیت(ع)، قم، 1413ق.
[6].
ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 1، ص 433، دار العلم للملایین، بیروت، بی تا.
[7].
فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 8، ص 250، نشر هجرت، قم، بی تا.
[8].
الارشاد، ج1، ص 323 تا 325.
[9].
همان

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 114 یکشنبه 15 دی 1392 نظرات (1)

چند قول در باب ذوالجناح وجود دارد. قول اول این است که در زیارت ناحیه‌ی امام زمان آمده است که پس از شهادت اباعبدالله شیهه‌کشان و گریه‌کنان در حالی که بدنش هم زخمی بود، کنار خیمه‌ها آمد و امام زمان در وصفش می فرماید: "مُحَمْحِماً باکیا". که مُحَمحِما؛ یعنی، شیهه‌کشان و باکیا ؛یعنی، گریه‌کنان . زخمی بود، خون روی یالش بود که نشان می‌داد امام حسین شهید شده یا به زمین افتاده و می‌گویند وقتی با او سخن می‌گفتند و بچه‌ها در حالی که بر بدن او دست انداخته بودند با اسب حرف می‌زدند و حضرت سکینه سراغ بابا را گرفت، اسب پشت خیمه‌ها رفت و سر به زمین کوبید و سرانجام پشت خیمه جان سپرده. قول دوم این که همسر اباعبدالله الحسین، حضرت شهربانو، یا شاه‌زنان که مادر حضرت سجاد (ع) باشد به توصیه‌ی اباعبدالله سوار اسب شد و از صحنه‌ی کربلا دور شد و به سمت ایران آمد و در شهر ری درگذشت. قول سوم این است که اسب غیب شد. و من خودم(دکتر سنگری) در هند بودم و این ماجرا را که مطرح می‌کنم خودم در هند دیدم. در هند یک خیابان به اسم عباس است. که در آن‌جا اسبی داشتند و آن را در روز عاشورا می‌آوردند و کسی هم سوار نمی‌شد و معتقد بودند که از نسل ذوالجناح است. و البته امام حسین(ع) به غیر از ذوالجناح اسب‌های دیگری هم داشته است.roozedahom.com

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 104 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (1)

آنقدر بی تابی کرد که پدرش مجبور شد او را به محل خلافت علی (ع)در کوفه ببرد و آنجا ساکن شود.سپس حسین (ع)را بهمراه پدرش به خانه دعوت کرد تا روحش با دیدن او آرامش یابد.

از ساعتها قبل روی پشت بام رفت ،به محض دیدن او سراسیمه شد و به پایین پرتاب شد و جان داد.حسین (ع)بالای سر حبیب آمد خطاب به او گفت:"امروز روز موعود نیست."

دست حبیب را گرفت و به امر خدا زنده شد.سالها گذشت و روز موعود فرا رسید.وقتی مسلم به خاک افتاد حبیب بالای سرش رفت . مسلم با نگاهش به امام اشاره کرد و گفت:"حبیب وصیت می کنم این مرد را تنها نگذار."

وقت نماز ظهر-حبیب- فرمانده جناح چپ سپاه حسین(ع) مقابل حضرت ایستاد وحملات دشمن را خنثی میکرد.

ناگاه شمشیرهای کفر بر پیکرش فرود آمد و او را خونین نقش به زمین کرد.قبل از اتمام نماز امام، سر حبیب را جدا کرده بودند.


همانطور که می دانید قبر حبیب قبل از قبر امام حسین (ع) می باشد و قبر حبیب یک بار قبل از وارد شدن به حرم و یک بار هم بعد از بیرون امدن زیارت می شود  و این فلسفه دوبار زیارت کردن  حبیب است زیرا حبیب نیز دو بار در مصاف امام حسین (ع)جان داد.

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 58 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (1)

ميدانيد كه در زماني كه پيامبر اسلام زنده بودند يك بار براي خسروپرويز نامه نوشتند و او را به اسلام دعوت كردند و قصد پيامبر هيچگاه جنگ با ايرانيان نبود اما عمر به زور شمشير و به بهانه مسلمان كردن مردم هر جنايتي را مرتكب ميشد. اگر يزدگرد پادشاه ايران در قسمتی از نامه اش اسلام را به سخره گرفته است بخاطر آن اعمال زشتي بود كه عمر و آن سپاهيانش انجام ميدادند كه حضرت علي صلوات الله عليه هرگز نه خودش و نه فرزندانش اين سپاهيان به ظاهر مسلمان را همراهي نكردند و آنگاه كه سپاهيان عمر دختر يزدگرد را به اسارت گرفتند و به مدينه بردند عمر قصد داشت تا او را مانند اسراي ديگر به عنوان كنيز بفروشد كه علي آن شيرمرد عرب مانع اين كار شد و فرمود كه شاهزادگان هيچگاه قابل خريد و فروش نيستند او را به حال خودش بگذاريد تا خود شوهرش را انتخاب كند و شهربانو دختر يزدگرد امام حسين را به عنوان شوهرش برگزيد.شهربانو مادر امام سجاد است.همين فتوحاتی که اين همه اهل سنت به آن بها مي دهند و مباهات مي کنند، يکي از بدعت هاي است که ايشان وارد دين مبين اسلام کرد و ديني را که خداوند دين رحمت، عطوفت، دوستي و مهرباني، و پيامبرش را رحمت اللعالمين معرفي مي کند ، عمر بن الخطاب اين دين را دين شمشير و سر نيزه، معرفي کردبه جرأت مي توان گفت که همين فتوحات، يکي از موانعي بود که سرعت پيشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت؛ زيرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در اين جنگ‌ها جناياتي را مرتكب شدند كه مردم را از دين اسلام منزجر و متنفر كرد . عمر تنها كاري كه كرد سر زمين‌هاي مردم را فتح كرد ؛ اما قلوب مردم را از دين اسلام منزجر كرد.بی شک تمام جنگ های پیامبر بر سر تجاوز بر محدوده های اسلام و سرزمین هایش بوده هیچ گاه پیامبر برای مسلمان کردن انسان ها نجنگید و شروع کننده جنگ ها نبوده است همانطور که امیر المومنین و ابا عبدالله شروع کننده جنگ هایشان نبودند.

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 48 دوشنبه 09 دی 1392 نظرات (0)

حدود چهارده قرن پيش وقتي كه حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ از جانب خداوند به پيامبري رسيد و دعوت خود را آغاز كرد، افرادي كه درونشان پاك بود و دنبال حقيقت بودند از همه زودتر به نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آمده و با شنيدن سخنان پيامبر و با گوش دادن به آيه‌هاي قرآن كريم، گم شده خويش را يافته و به پيامبر و دين اسلام ايمان آوردند و از اصحاب اولية حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ گرديدند، از جمله اين افراد سلمان فارسي يا سلمان محمدي بود
سلمان نامش قبل از مسلمان شدن روزبه[1] بود و پسر يكي از دهقانان از اهالي روستاي جي اصفهان يا از رامهرمز فارس بوده است: تاريخ تولدش معلوم نيست ولي طبق آن چه كه گفته شده، عمر طولاني داشته و در سال 34 يا 36 هجري فوت كرده است.[2] 
سلمان جزء اولين كساني بود كه اسلام آورده و در جنگ‌هاي بسياري همراه پيامبر و ديگر مسلمانان با مشركان و كافران جنگيد. او در ايمان به پيامبر و اسلام به عالي‌ترين درجة ايمان رسيد[3] و در ميان اصحاب پيامبر هيچ كس به مقام و شأن سلمان نمي‌رسيد چرا كه سلمان به گفته علي ـ عليه السلام ـ مثل لقمان حكيم بلكه از لقمان هم بهتر بود و اسم اعظم را مي‌دانست.[4] سلمان به علم و علماء عشق مي‌ورزيد و آنها را دوست مي‌داشت
سلمان قبل از مسلمان شدن به آئين زرتشت كه آئين ايرانيان بود، معتقد بود و گويا در دوران كودكي به دين مسيحيت گرويده[5] بود از آنجائي كه با سواد بود مطالعات بيشتري در رابطه با ساير اديان داشت و به دنبال دين حق و كامل مي‌گشت و در اين رابطه حتي سفرهاي پرخطري را به شهرهاي مختلف كرد و سختي سفر را به جان خريد تا به واقعيت و حقيقت برسد وقتي كه به سرزمين حجاز مي‌رسد به خدمت يكي از بزرگان قبيله بني كلب مي‌آيد و بعد از مدتي به يكي از بزرگان قبيله بني قريظه فروخته مي‌شود و به مدينه مي‌رود[6] و به ارباب خود خدمت مي‌كرد ولي هميشه دنبال گمشده خويش بود تا وقتي كه آوازة پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در ميان مردم حجاز پيچيد و همه مي‌گفتند، شخصي ادعا مي‌كند كه از طرف خداوند يكتا آمده و تمام حرف هايي كه مي‌زند از جانب خداوند است و حرفهاي خوب و موزون مي‌زند كه هر شنونده را مجذوب مي‌كند. سلمان علاقمند مي‌شود كه اين فرد را ملاقات كند. وقتي كه پيامبر را مي‌بيند و سخنان پيامبر را مي‌شنود و نشانه هايي را كه در كتابها در مورد پيامبر خوانده بود آنها را در پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌بيند. خيلي خوشحال مي‌شود پس شهادتين[7] را مي‌گويد و مسلمان مي‌شود. با قبول اسلام سلمان گم شده خود را مي‌يابد
همانطور كه گفته شد، سلمان يكي از مسلمانان با ايمان و دوستدار پيامبر و علي ـ عليه السلام ـ بود و پيش مسلمانان از مهاجر و انصار[8] احترام فراوان داشت، طوري كه مهاجر و انصار با هم بر سر اين كه سلمان از كدام گروه باشد با هم رقابت مي‌كردند و هر كدام مي‌گفتند سلمان از گروه ماست. از آنجائي كه پيامبر هم سلمان را دوست مي‌داشت و براي اين‌كه مهاجر و انصار هم با هم رقابت نكنند و سلمان هم به درجه بالائي كه لايق آن بود برسد فرمودند: سلمان نه از مهاجر است و نه از انصار بلكه «سلمان از ما اهل بيت است».[9] و از اين به بعد به سلمان، سلمان محمدي مي‌گفتند كنيه او ابوعبدالله، ابواسحاق و ابوالحسن بود.ه است
سلمان از آن جايي كه در ايران تجربه‌هاي زيادي اندوخته بود، از اين تجربه‌ها در جهت كمك به اسلام هم استفاده مي‌كرد. وقتي كه مشركين مكه در جنگ احزاب (خندق) خواستند به مدينه حمله كنند و به اسلام ضربه نهائي را بزنند و پيامبر و مسلمين با هم مشورت كردند كه چه بايد بكنند، هر كس چيزي مي‌گفت. يكي مي‌گفت بايد بيرون شهر برويم و با دشمنان جنگ بكنيم، يكي مي‌گفت: در شهر بمانيم و در كوچه‌ها با دشمن بجنگيم. وقتي نوبت به سلمان رسيد گفت: ما در ايران در اين گونه جنگها كه با روميان داشتيم، دور شهر خود را خندق مي‌كنديم. به اين ترتيب از شهر و خانه هايمان دفاع مي‌كرديم. پيامبر وقتي رأي سلمان را شنيد آنرا پسنديد و در نتيجه در جنگ خندق (احزاب) با استفاده از نقشه سلمان مسلمانان پيروز شدند.[10] 
بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هم سلمان همواره كنار اهل بيت پيامبر بود و به دختر پيامبر يعني حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و علي ـ عليه السلام ـ علاقه زيادي داشت و هميشه پيرو آن بزرگواران بود
تا اين كه در سال 34 يا 36 هجري وفات كرد و حضرت علي او را غسل داد و كفن كرد و بر او نماز خواند و دفن كرد. قبر سلمان در شهر مدائن نزديك بغداد است.[11] 
معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر
1
ـ سلمان نخستين مسلمان ايراني، داود الهامي
2
ـ معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي
3
ـ سلمان فارسي، سيد جعفر مرتضي عاملي
4
ـ پيامبر و ياران، عالمي دامغاني.


[1] . حسيني دشتي، سيد مصطفي، معارف و معاريف، ج 7، كلمه سلمان
[2] .
عاملي، سيد جعفر مرتضي، سلمان فارسي، ترجمه سيدمحمد حسيني، قم، انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1370 ص 14
[3] .
همان
[4] .
خواجويان، محمدكاظم، تاريخ تشيع، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهي، چاپ چهارم، 1379، ص 26
[5] .
سيد جميلي، صحابة النبي، انتشارات بيروت، دارالكتاب العربي، چاپ اول، 1407 هـ، ص 77
[6] .
همان
[7] .
سلمان بعد از مسلمان شدن توسط پيامبر(ص) از بردگي آزاد مي‌شود، در سال اول هجرت
[8] .
مهاجر: به گروهي از مسلمانان گفته مي‌شد كه بر اثر آزار و اذيت مشركان با اجازه پيامبر از مكه به حبشه و مدينه هجرت كردند. انصار: به افرادي گفته مي‌شد كه از اهالي مدينه بودند و به پيامبر كمك و ياري مي‌كردند
[9] .
ابن هشام، سيره ابن هشام، ج 2، ص 224، قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج 1، ص 219
[10] .
عاملي، جعفر مرتضي، پيشين، ص 63
[11] .
قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج 1، ص 222؛ عاملي، پيشين، ص 19.(اندیشه ی قم)

به عنوان نمونه یکی از مداحان این شعر را خوانده بود که «ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه، گردنت را می شکست آن جا اگر عباس بود» به بنده گفت که آیا خواندن این شعر ایراد دارد؟ در پاسخ به وی گفتم: قطعا ایراد دارد. چرا چنین مطلبی را تشخیص ندادید. معنی این شعر یعنی این که انگار ولی خدا در آن مقطع باید حضرت زهرا(س) را کمک می کرد ولی به وظیفه خود عمل نکرده ولی به هر علت کم کاری کرده است و اگر حضرت عباس(ع) در آن زمان حضور داشت، جبران و کاری غیر از آن را انجام می داد.

قطعا اگر حضرت عباس(ع) در آن شرایط حضور داشت، کاری که امیرالمومنین(ع) انجام داد را از خود به نمایش می گذاشت. چرا معنای چنین شعری را متوجه نشدی؟ چرا تشخیص ندادی؟ این مسئله نیاز به اطلاعات بالای آیینی ندارد و باید این مطلب را تشخیص می دادید. اشعاری که مداحان جوان می خوانند باید علاوه بر محتوا دارای پیام بوده و هدفی را دنبال کند.

 

                                          حاج مهدی سلحشور

 

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 47 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (2)

 

«الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

 

الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

 

سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.

 

الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.

 

عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.

 

وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.

 

أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.

 

صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.

 

أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.

 

اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.

 

هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.

 

اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.

 

عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.

 

وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.» (1)

 

 

(لازم به تذكر است نقطه‏ هايى كه بر روي ‏هاى گرد«ة‏» مي ‏آيد،چون در حال‏«وقف‏»خوانده نمي ‏شود،لذا حرف نقطه‏ دار محسوب نمي ‏گردد.)

 

اين خطبه نيز از مراتب علمى و فكرى مولاى متقيان حكايت دارد،كه بدون تامل، پس از صحبت اصحاب به ايراد آن پرداخته است. محتواي آن شامل توحيد، نبوت، صفات الهى، سنت و سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله مي ‏باشد، كه در ادامه جامعه اسلامى را به تبعيت از آن حضرت و خود سازى دعوت مي فرمايند.

 

ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترینآن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

 

یگانه و یکتای بی نیاز. نه پدری دارد و نه فرزندی ,    ,....................)www.hajij.com

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 46 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (1)

بر اساس قرار دادی فدک جزء بلاد مسلمانان شد اما از نظر قانون

اسلام-فدک و هر زمینی  که بدست مسلمانان فتح میشود مال چه

کسی خواهد بود؟؟؟ سرزمینهایی که فتح میشدند به دو صورت بوده

است یا به قدرت نظامی بودند که ((مفتوح العنوه)) نام دارند ویا خود

اهالی قبل از خونریزی حاضر به انعقاد قرار داد بودند که ((غیر مفتوح

العنوه)).سرزمین هایی که با خون ریزی فتح میشدند یک پنجمش برای پیغمبر و

باقیمانده ی ان را تا پایان عمر بین مسلمانان تقسیم میکردند (انفال 41) ولی

اموالی که بدون جنگ بدست می آمد ((فیئ))نامیده میشد و به موجب

ایه(حشر6)بین مسلمانان تقسیم نمیشد بلکه مال پیامبر بوده چون در گرفتن ان

هیج مشقتی یوده و پیامبر حق خودرا به فاطمه زهرا بخشید که حق حضرت را از او به زور گرفتن

   (کتاب فدک ذولفقار فاطمه-سید محمد واحدی)

     (لعنت خدا بر انها)

هیئت فرهنگی مذهبی غزیب مدینه بازدید : 61 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

((وقتي مختار به همراه 6000 نفر در قصر خود گرفتار آمد خطاب به يارانش گفت :« من كه تصميمم را گرفته ام و تسليم نخواهم شد؛ از قصر خارج مي شوم و با آنان مي جنگم تا كشته شوم و وقتي من كشته شوم ضعف و ذلت شما بيشتر خواهد شد و آنها از شما انتقام خواهند گرفت و بعد پشيمان خواهيد شد... اما اگر اكنون با من بيرون بياييد، از دو حال خارج نيست يا پيروز مي شويد و يا به شهادت مي رسيد... اگر با من نياييد فردا در همين وقت ذليل ترين و زبون ترين مردم روي زمين خواهيد بود))»

- مختاربن ابوعبید ثقفی دقیقا در سال اول هجرت بدنیا آمد!
- لقب او کیسان بود و بعضی او را اهل فرقه کیسانیه می دانند علت را هم حمایت او از محمدبن حنفیه فرزند حضرت امیر(ع) می دانند حال آنکه فرقه کیسانیه بعد از مرگ محمدبن حنفیه شکل گرفت و مختار قبل از محمدبن حنفیه از دنیا رفت

- بعضی هم می گویند علت این لقب آن است که حضرت امیر در طفولیت مختار، روزی او را روی زانو گذاشت و نوازش کرد و به او گفت: یا کیّس یا کیّس" و اینکه دوبار کیّس را به زبان آورد وجه تثنیه آن نیز (کیسان) لقب مختار شد.

است))( کیس به معنای زیرک ) -                                                                                                                                                              امام سجاد(ع) یک بار در حق مختار دعا کرد و آن هنگامی بود که وی سر ابن زیاد و عمر سعد را برای حضرت به مدینه فرستاد:" و امام برای او اینگونه دعا کرد: الحمدالله الذی ادرک لی ثاری من اعدائی و جزی الله المختار خیرا.                                                           . " جالب آنکه این اتفاقات حادث شده در بین علمای شیعه تا کنون تعداد زیادی از علما از مختار حمایت کرده اند. من جمله علامه امینی صاحب الغدیر، علامه مامقانی، علامه ابن نما، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، آیت الله خویی، مقدس اردبیلی،علامه باقر شریف القرشی، علامه حلی (پارسینه)

...
سؤال(از ایت الله بهجت):
"نظر حضرتعالی درباره شخصیت مختار ثقفی که مورد تردید واقع شده است، چیست؟ علاقمندیم که دیدگاه شما را در این مورد بدانیم".


پاسخ:
«مختار اهل نماز بود. او از اولیای خدا بود. نماز را با حال عجیبی می خواند. در شأن مختار همین کفایت می‏کند که قاتل دشمنان اهل بیت(ع) و قتله سیدالشهداء(ع) بود.

نقل است که می‏گفت: "فلانی را کشتم، فلانی را کشتم ..." تا اینکه وقتی آخرین نفر را کشت گفت: "الان راحت شدم".

دوره نهضت او شاید 9 ماه بوده اما نوشته‏اند:هنگامی که آخرین نفر که «محمد اشعث» یا «شمر» بود را به قتل رساند گفت: "الان اگر بمیرم دیگر باکی نیست". یعنی وقتی به نهایت مقصودش رسید گفت: "دیگر اگر بمیرم، غصه‏ای ندارم".».


منبع: کتاب ورق های آسمانی/ محسن کمره ای زاده

 

 

این یک اصل است که باید برای امام حسین همیشه بهترین ها را اهدا کنیم. پیرغلامان با این نکته انس دارند که باید بهترین حالت را برای امام حسین خرج کرد. شما حق ندارید مالی که خمسش را نداده اید برای امام حسین خرج کنید.

 

اجازه ندارید مالی که آلوده و شبهه ناک است وارد دستگاه امام حسین کنید.  بهترین مال را باید خرج کرد  و زمانی که خرج می دهیم باید بهترین غذا را نیز آماده کنیم. این را همه قبول دارند که بهترین غذا باید برای مجالس اهل بیت باشد.

 

نکته دقیقا همین جاست! چطور در مال و غذا به این اصل پایبندیم که باید بهترین و پاکیزه ترین را برای هیأت خرج کرد اما وقتی به نوحه خوانی می رسیم از سبک هایی استفاده می کنیم که مخصوص مجالس لهو و لعب یا جلسات رقص و آواز غربی ها است! چه کسی می گوید سبکی که نطفه اش نجس است برای امام حسین هم استفاده کنیم؟! آیا یک موسیقی خوانده شده در مجلس حرام را می توان در بهترین جلسه عالم یعنی هیأت آن هم در حالی که اعتقاد داریم اهل بیت حضور دارند اجرا کرد؟! کسانی که از سبک های شبهه ناک استفاده می کنند آیا شان اهل بیت را هم در نظر می گیرند، یا فقط به بهانه جذب جوانان به دنبال گرم کردن جلسه خود هستند بدون آنکه توجه کنند چه آسیبی به این دستگاه خواهند زد! آن وقت انتظار این هم دارند که این نوحه در مستمع تاثیر بگذارد که قطعا چنین نخواهد بود.

 

رهبر معظم انقلاب فرمودند به دنبال تولید سبک بروید. الحمدلله سبک سازان خوب و خلاقی هم در کشور داریم. با این وجود چه نیازی برای نوحه خوانی به دنبال سبک های نجس برویم؟ قطعا در سبک هایی که تولید باشد، اهل بیت نیز کمک می کنند. حتی به ذهن مداح یک وقت نغمه ای الهام می شود که وقتی در جلسه اجرا شد تاثیر آن بسیار بیشتر از سبک های تقلیدی از موسیقی های لهو و لعب است.(حاج مهدی سلحشور)

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 62
  • کل نظرات : 84
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 34
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 65
  • بازدید ماه : 935
  • بازدید سال : 4,025
  • بازدید کلی : 30,333